علیرضا

نوشته هایی پراکنده درباره چیزهایی که فکر می کنم باید بگویم!

علیرضا

نوشته هایی پراکنده درباره چیزهایی که فکر می کنم باید بگویم!

علیرضا

واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما

با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم

چون صوفیان به حالت و رقصند مقتدا

ما نیز هم به شعبده دستی برآوریم

از جرعه تو خاک زمین در و لعل یافت

بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جنگ جهانی دوم» ثبت شده است

سلاخ خانه شماره 5

چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۲ ق.ظ

سلّاخ خانه شماره پنج درباره "بیلی پیل گریم" است که در زمان چندپاره شده، وقتی به عنوانِ دستیار کشیش به جنگ دوم جهانی رفت و آنجا آنقدر آشفته بود که حتی نتوانست کشیش خود را پیدا کند، آنگاه با آن ظاهرِ آشفته و درهمش تنها ماند با سه تفنگدار؛ و ویلی.. بچه ای که در آخر بچه گی اش است و زیرِ شال گردن گرمش یادش رفته که جنگ چقدر سرد است. سلاخ خانه شماره پنج درباره هولناکی جنگ است...

کتاب آنقدر آشفته است که به خوبی آشفتگیِ فضایش را منتقل می کند، چند پارِگی زمان روایتِ خطی کتاب را از میان برده، کورت ونه گات که خود در جنگ جهانی دوم حضور داشته و بمباران درسدن و اتفاقات قبل و بعد آن را با تمام وجودش لمس کرده، بسیار ظریف به جنگ پرداخته، جنگی ترسناک، سرد و بی رحم.

یادداشتی بر فیلم Fury

يكشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۷ ب.ظ

 فیلم با انتهای یک جنگ آغاز می شود. ماشین های جنگی زمین گیر شده اند و دود از همه جا بر می خیزد؛ از آنسوی تصویر اسب سواری می آید که سوار بر اسب سفیدی است، مقتدرانه بر ویرانه ها و اجساد برجای مانده از نیروهای دشمن نگاه می کند و گشت می زند، ناگهان سربازی از دشمن که کمین کرده  از روی تانکی به او حمله ور میشود و بی رحمانه او را می کشد، ولی مهربانانه اسب را نوازش و رها می کند...



فیلم درباره ی یک گروه از ارتش آمریکاست که مسئول  هدایتِ  یک تانک هستند ، تانکِ "خشم" و سه نوع تیپ اصلی دارند، مشابه فیلم "نجات سرباز رایان" ، اول ، فرمانده ای در برابر دشمن مقتدر و در برابر دوست مهربان که البته تا حدی خشن تر از تام هنکس است. دسته ی دوم سربازانی متعهد ولی بازیگوش هستند، نمادِ انسان های عادی. گاه شجاعت های بی نظیری دارند، گاه نافرمانی های همیشگی. و فحش و ناسزا و لطیفه می گویند... و دسته ی سوم سربازی جوان است که کارش در جای دیگری است و به هر دلیلی به این گروه وصل شده. او از کشتن می ترسد، و از جنگ تنفر دارد. وجه تمایز این فیلم با "نجات سرباز رایان"ِ استیون اسپیلبرگ همین شخصیتِ آخر است. در این فیلم رایان و سربازِ بی تجربه یکی شده اند و به شکل قهرمان نهایی درآمده اند.

بازیِ لوگن لرمانِ جوان در نقشِ سرباز نورمن قابل قبول و باور پذیر است. البته سنّ و سال او به تنهایی دلیل خوبی برای ترسش از کشتن و جنگ است و دلیل نداشت نویسنده مشابه الگویش از شگردِ آموزش برای جای دیگر استفاده کند. امّا بازی برد پیت. او دوباره پس از 5 سال نقشِ یک گروهبانِ مقتدر و شجاع را بازی کرده است، دقیقا مشابهِ آنچه در "حرامزاده های لعنتی" از او دیده بودیم، به نظر کارگردان برای خلق کاراکتر او زحمت چندانی نکشیده و همان شخصیت را دوباره بازآفرینی کرده. حتی حالات چهره و ظاهر پیت نیز مشابه نقشش در حرامزاده های بی آبرو است.

فیلم در نشان دادنِ خشونتِ جنگ از هیچ تلاشی فروگذار نگرده، بخش های مختلف بدن جنگجویان ، اجسادی که هنوز به ما نگاه می کنند و بدن هایی کفِ جاده که پامالِ ماشین های جنگی می شوند... شاید بتوان نقطه ضعفِ جدی فیلم را صحنه هایِ دفاع از تقاطعی دانست که باید حفظ می شد، این مقاومت و دفاع ، هرگز مانند "نجات سرباز رایان" هوشمندانه و قابل باور نیست، بسیار واضح است که نتیجه ی نبرد چیست و اصرارِ بر ادامه ی آن کمی از بارِ حماسی اش می کاهد. همچنین شخصیت اصلی (برد پیت) پس از اصابت چند تیر مدت زیادی زنده می ماند که غیر قابل قبول و غیر واقعی می باشد.

فیلمی دیگر از جنگ جهانی دوم، جنگی ویران کننده در تاریخ معاصر که در ذهنِ بشر جاودانه شده است، خود دست مایه ی داستان ها و فیلم های مختلفی شده، فیلم "خشم" نیز یکی از این فیلم هاست، البته نتوانسته به روایتی بدیع و جدید برسد ، ولی با این حال فیلمی است در مذمت جنگ و در ستایش دلاوری های سربازان.